loading...
نور الـ هُدا
امیرحسین قلی زاده بازدید : 18908 یکشنبه 09 شهریور 1393 نظرات (0)
ضمن عرض تبریک ، من در نور الـ هُدا چند شعر زیبا با همین موضوع براتون گذاشتم تا با خوندن اونها حال و هوای دهه کرامتی داشته باشید .

 

دهه کرامت

 

 

سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت

 

 

سخن به مدح تو باید فصیح و کامل گفت

 

هم از شکوه مقامت ، هم از فضائل گفت

 

شبیه صائبِ صاحب سخن قصیده نوشت

 

غزل غزل سر زلف تو را چو بیدل گفت

 

نه چند مثنوی و قطعه و غزل ، باید

 

که شرح قصه حسن تو در رسائل گفت

 

عبا ، نه ... اینکه گدای شما شدم کافیست

 

حدیث حسن تو کی می توان چو دعبل گفت

 

تفضلی ! که فقط از تو خوانده ام یک عمر

 

و من نگفته ام و هر چه بود این دل گفت

 

زلال اشک مرا از تبار کوثر کن

 

در آسمان دو دستت مرا کبوتر کن

 

*

 

به قفل بسته کلید اجابت است اینجا

 

که آستانه جود و کرامت است اینجا

 

به دلنوازی جان در رواق او بنشین

 

چرا که قبر مسیحای عترت است اینجا

 

بکوش تا پرِ پروانه اش شوی ،‌ زیرا

 

پر از تلأ لؤ شمع هدایت است اینجا

 

زلال اشک تو از چشمه خلوص دل

 

همیشه إذن دخولِ زیارت است اینجا

 

نه دیدن حرم و قبر و صحن و گلدسته

 

هدف وصال حقیقی حضرت است اینجا

 

دوباره کسبِ ثواب هزار حج کردم

 

طواف قبرِ تو یا ثامن الحجج کردم

 

*

 

ببین که حال و هوای حرم چه عرفانیست

 

پر از بلور و کبوتر پر از چراغانیست

 

به لطف گنبد و گلدسته های زر پوشش‌

 

همیشه صحن حرم پر فروغ و نورانیست

 

کجاست روضه رضوان به غیر از این مرقد

 

کجاست جنت الأعلی اگر که اینجا نیست

 

صدای پر زدن بال جبرئیل است این

 

در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانیست

 

حدیث سلسله از یادمان نخواهد رفت

 

ولایتت به خدا شرطی از مسلمانیست

 

هزار مرتبه شکر خدا که نور تو

 

چراغ زندگی مردمان ایرانیست

 

کتاب رأفت و مهرت پر از حکایتها

 

نظیرِ قصه آن پیر مرد سلمانیست

 

ز یادِ مردمِ سایه نشین ایوانت

 

نرفته خاطره های نماز بارانت

 

*

 

سلام ! مظهر یکتای « لیس إلا هو »

 

سلام ! حضرت خورشید ! ماهِ یوسف رو

 

مقام عصمتتان « إنما یرید الله »

 

قسم به اشهد أن لا اله الا هو

 

شبی نشان بده از باب « یطمئن قلوب »

 

به چشم خسته­ مان گوشه ای از آن ابرو

 

دخیل گریه ببندید زائران اینجا

 

به حلقه های ضریح مطهر از هر سو

 

چگونه ضامن دلهای ما نخواهد شد

 

رئوف شهر که کرده ضمانت آهو

 

خوشا به حال کسی که شبیه اهل نظر

 

به خدمت حرمش گیرد از مژه جارو

 

غباری از اثر رفت و آمدش شاید

 

شبیه فرش حرم بر روی سرش باشد

 

*

 

همیشه باغ لبش غنچه تبسم داشت

 

که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت

 

تمام عمر شریفش ، مکارم الأخلاق

 

به لحظه لحظه اوقات او تجسم داشت

 

اگر امام رئوف است ، بسکه همواره

 

به سینه دغدغه مشکلات مردم داشت

 

برای رزق تمامِ کبوتران شهر

 

حیاط خانه آقا همیشه گندم داشت

 

هر آنکه جرعه ای از جام معرفت نوشید

 

سری به خاک قدوم امام هشتم داشت

 

و هر فرشته برای تبرک بالش

 

به خاک راه امامِ رضا تیمم داشت

 

برای ما به جز این آستان پناهی نیست

 

از آسمانِ حرم تا بهشت راهی نیست

 

*

 

تویی که این همه دارالشفایِ دل داری

 

نرفته از حرمت نا امید بیماری

 

دوباره نغمه نقّاره خانه می آید

 

شفا گرفته کسی با تفضّلت ! آری

 

کجاست گوش دلی تا که بشنود هر روز

 

از این ترنم نقاره بانگ بیداری

 

دو بال پر زدنت را قنوت اشکت کن

 

ببین برای پریدن عجب سبکباری

 

دوباره پنجره فولاد و إذن کرب و بلا

 

میان صحن حرم شد چه گریه بازاری

 

دوباره روضه گرفتند زائران اینجا

 

بیاد مشک عطش نوش و خشک سرداری

 

رهاست در نفس این حرم شمیم یاس

 

به یاد علقمه و قبر حضرت عباس

----------------------------------------------------

یوسف رحیمی

 

 


 

 

به تاروپودضریحت دخیل بسته دلم

 

 

به تاروپودضریحت دخیل بسته دلم

 

من آمدم که بگویم تمام ِدرد دلم

 

طلوع نور شما در دلم چو مأوا کرد

 

دری بسوی سعادت بروی من واکرد

 

همیشه لطف شمابی حد وعدد شده است

 

قسم بجان ِجوادت مَرا مدد شده است

 

فقط به لطف تو خوش کرده ام دل خودرا

 

فقط به دست کریمت سپرده ام خود را

 

خوشا کسی که به کویت پناه آورده

 

برای عرض ادب اشک وآه آورده

 

دمی که عطربهشت ازحرم وزیدن داشت

 

نوای دلکش نقاره هاشنیدن داشت

 

شفا برای مریضان اگرچه رویایی است

 

نسیم صبح حرم چون دم مسیحایی است

 

الا نگار دل انگیز و بضعه طاها

 

سرور قلب نبی،دلبرم تویی شاها

 

همیشه چاره دردم طنین نام شماست

 

که هرچه داده خدایم به احترام شماست

 

قرار هر دلی و سرور همه شده ای

 

پناه و مأمن هر زار و خسته دل شده ای

 

نظر به من کن وبنگرشدم گرفتارت

 

ز ذره کمترم وخاک پای زوارت

 

امیدواری من راببین نه طاعت من

 

مباد روی بگردانی از شفاعت من

 

ببین که غرق گناهم،بگیر دستم را

 

به خاک پای تو ریزم تمام هستم را

 

بیا و بار دگر از کرم نگاهم کن

 

غلام و نوکردرگاه خودخطابم کن

 

شعاع نور حرم ،دل بَرَد زشمس فلک

 

به خاکبوسی راهت نشسته خیل ملک

 

چنین شکوه وجلالی اگرنمایان است

 

سخن تمام ،که اینجاحریم سلطان است

 

به (میثمی)تو غلامی ِخود عنایت کن

 

بروز حشر وحسابش بیا حمایت کن

----------------------------------------------------

رسول میثمی

 


 

 

ساعات طوفان،وقت جزر و مد رسیده

 

 

ساعات طوفان،وقت جزر و مد رسیده

 

نبضم چه محکم میزند تا صد رسیده

 

آیا قبولم میکند یا نه؟ولی نه

 

اصلا چرا این فکرهای بد رسیده

 

اینجا تمام مهربانی مال آقاست

 

اینجا مگر بر سینه دست رد رسیده ؟

 

سوت قطار آمد،کسی در پشت در گفت:

 

ای جانمی جان اول مشهد رسیده

 

از کوچه قلبم تا حرم یکباره پر زد

 

ردّ پرم تا پرچم گنبد رسیده

 

 

 

طوفان عشقت شست و شو داده دلم را

 

چشم رئوفت آبرو داده دلم را

 

 

 

دلشوره ای شیرین سر بال و پرم هست

 

هشت آسمان آیینه در دور و برم هست

 

باران غم هرگز نمیگیرد سراغم

 

تا مهربانی های تو روی سرم هست

 

وقف سر انگشت پر از مهر تو بوده

 

هرجا اگر نام و نشانی از کرم هست

 

خوبی تو تا ناکجا تا آن سوی عرش

 

هر قدر هم بالا و بالا میپرم هست

 

این بچه آهو های اشکم زنده هستند

 

تا گوشه های دنج و گرم این حرم هست

 

داخل نمی آیم،دم باب الجوادم

 

اینجا برای ما گداها بهترم هست

 

 

 

شرط قبول افتادن ایمان،تویی تو

 

خورشید عالم تاب من ، سلطان تویی تو

 

 

 

لبخند تو آغاز احساس سحرها

 

زیباترین نقاشی تصویر گرها

 

این قلب ها از بچگی زائر شدن را

 

دیدند در تاب و تب دوش پدرها

 

حتما همیشه عذرها را میپذیری

 

با تو نمی ماند اگر ها و مگرها

 

اصلا تو اینجا آمدی تا پر بگیرم

 

تا واشود از بال هامان دردسرها

 

از دست تو اذن شهادت را گرفتند

 

طوفانیان جبهه ها،آن باجگرها

 

روی قدمگاه دلم پا میگذاری

 

سنگ است اما از تو میگیرد اثرها

 

 

 

از خاک نیشابور چشم من گذر کن

 

خورشید معراج کجاوه،یک نظر کن

 

 

 

شاه خراسانی و دنیا زیر پایت

 

صدها مفاتیح الجنان در یک دعایت

 

بالا نشین بودی ولی با ما نشستی

 

رزاق هر سفره،غلامان هم غذایت

 

غربت کشیدی تا دلی غمگین نماند

 

هرجور شد ماندی به قربان وفایت

 

آه ای امام فطر ما بی تو فطیریم

 

آب و غذامان غصه های بی نهایت

 

بی تو چه میکردیم اگر اینجا نبودی

 

بی این همه الطاف بی چون و چرایت      

 

 

 

ما چند وقتی میشود باران نداریم

 

آقا بدون التفاتت جان نداریم

 

 

 

از آن زمان که وارد ایران شدی تو

 

قبله عوض شد،قبله ایران شدی تو

 

سلمان فرستادیم و زهرا باکرامت

 

آقاییت را داد و حالا جان شدی تو

 

مهمان ما هستی ولی ما ریزه خوارت

 

بر خشکسال دستها باران شدی تو

 

بی تو تمام آرزوها هرز میرفت

 

اما رسیدی سبزی گلدان شدی تو

 

دِعبل سر زخم شما را باز کرده

 

تا گفته از کرب و بلا گریان شدی تو

 

 

 

از جدتان گفت و دلت را غم گرفته

 

ابن شبیب چشمتان ماتم گرفته

 

----------------------------------------------------

علی اکبر لطیفیان

 

 


 

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

 

  

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

 

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

 

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

 

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

 

 

 

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

 

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

 

 

 

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

 

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

 

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

 

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

 

 

 

مست از آنیم که از باده به خُم آمده ایم

 

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

 

 

 

یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

 

پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست

 

پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست

 

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست

 

 

 

پیچش قافله ی ما که به سوی نور است

 

رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است

 

 

 

چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟

 

صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است

 

طرف پنجره فولاد هیاهو شده است

 

باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است

 

 

 

مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد

 

دست و پای فلجی باز شفا می گیرد

 

 

 

با شفا از تو، چه زیبا شده بیمار شدن

 

به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن

 

کار من هست فقط گرمی بازار شدن

 

گر چه در باور من نیست خریدار شدن...

 

 

 

یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟

 

من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم

 

 

 

تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی

 

کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی

 

مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی

 

لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی

 

 

 

قول دادی به همه پس به خدا می آیی   

 

هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی

 

----------------------------------------------------

مجید تال

 


 

 

هميشه من به درخانه تومحتاجم

 

نگاه كريمانه

 

 

هميشه من به درخانه تومحتاجم

 

به خاكبوسي كاشانه تو محتاجم

 

هرآن كه سائل اين درشود امير من است

 

به سائلان درخانه تو محتاجم

 

كبوترانه به تو خو گرفته ام يك عمر

 

به التفات تو دانه تو محتاجم

 

اگرچه شهد محبت چشيده ام ازتو

 

هنوز برلب پيمانه تو محتاجم

 

تهي است دستم ومسكين آستان توام

 

به يك نگاه كريمانه تو محتاجم

 

ولاي توست گذرنامه بهشت اما

 

به روز حشر به پروانه تو محتاجم

 

گره فتاده دوباره به كار جان و دلم

 

به لطف گوهر يكدانه تو محتاجم

 

شدآشناي درخانه ات«وفائي» وگفت

 

كجا به مردم بيگانه تو محتاجم

 

----------------------------------------------------

 

سید هاشم وفائی


منبع منبع : www.raoof.samenblog.com

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت کاملاً مذهبی است (البته نه از نوع خوشکش) و ما در این سایت تمام تلاشمان بر اینه که شما دوستان و کاربران گل رو راضی نگه داریم . ما تو این سایت تمام موضوعات مذهبی رو جا دادیم ، از جمله : دانلود ، صوتی ، تصویری ، مقاله ، قالب وبلاگ و سایت ، کدهای جاوا اسکریپت ، اخبار مذهبی و ..... . به امید این که شما از ما راضی باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 72
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 762
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 58
  • بازدید امروز : 78
  • باردید دیروز : 81
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 24
  • بازدید هفته : 472
  • بازدید ماه : 1,459
  • بازدید سال : 8,065
  • بازدید کلی : 240,675